بدون عنوان
سلام دخترهای گلم شب چهار شنبه اومدم وارد وبلاگ بشم هر کار کردم سیستم راه نمی داد مهدیس شما خونه عمه اکرم گذاشتم به خاطر این که قرار بود من وبابا بریم بیمارستان برا به دنیا اومدن ابجی مهرسا نازنازی من رسیدیم خونه خیلی گریه کردم دلم بهونه تو رو گرفته بود صبح چهارشنبه رفتیم دنبال مامانی رفتیم بیمارستان بعد که رسیدیم کارهای پذیرش انجام شد امروز که دارم این ها رو مینویسم شنبه هست مهرسا 4روزش هست من خیلی خسته ام دوباره میام خاطره هارو مینویسم ...
نویسنده :
احسانه
10:35